فارسی English العربی
473 - 548
عذبت طرفی بالسهرو اذبت قلبی بالفکرو مزجت صفو مودتیمن بعد بعدک بالکدرو منحت جثمانی الضنیو کحلت جفنی بالسهرو جفوت صبا مالهعن حسن وجهک مصطبر
یا قلب ویحک کم تخادع بالغرور؟ و کم تغر؟
و الی م تکلف بالاغنمن الظباء و بالاغر؟
لئن الشریف الموسوی ابن الشریف ابی مضر
ابدی الجحود و لم یردالی مملوکی تترو الیت آل امیه الطهرالمیامین الغررو جحدت بیعه حیدرو عدلت عنه الی عمر
و اکذب الراوی و اطعن فی ظهور المنتظر
و اذا رووا خبر الغدیراقول: ما صح الخبر
- خواب خوش از دیدگانم ربودی. دلم را از غصه آب کردی.
- از آن دم که بار سفر بستی،آئینه مهرم تیره و تار کردی.
- پیکرناتوانم را خستی، مردم چشمم را بانتظار بر در نشاندی.
- عاشق زارت راندی، آنکه از دیدار رخت بی قرار است.
- ای دل. تا چند سحر و افسونت کنند؟
- تا کی در فکر آهوو شانی: کاین یک خوش نوا است، آن دگرسیمتن. - بخدا سوکند. اگر شریف مرتضی، زاده موسی، پدر مضر.
- راه انکار گیرد، باز نگرداند غلام زر خریدم را تتر.
- با خاندان امیه مهر ورزم گویم: خاندان پاک، خجسته و تابناک.
- بیعت حیدر را منکر آیم، راه او وانهم جانب عمر گیرم.
- راویان حدیث را دروغزن شمارم، ظهور مهدی موعود را خرافه دانم.
- اگر حدیث " غدیر " را گواه آرند، سندش را بی اعتبار خوانم -
- روز غدیر، جامه مهنه در پوشم، چون غمزدگان بکنجی وانشینم.
- و چون یاد صحابه در میان آید. - گویم: پیر" تیم " بر همگان مقدم باشد و از آن پس جانشینش عمر.
- هرگز تیغ کین بر سر خاندان رسول نیافراشت.
- ابدا. و نه زهری بتول را از میراث پدر محروم داشت.
- گویم: یزید هرگز شراب نیاشامید، و نه در راه فجور گام سپرد.
- او بود که با لشکریان گفت: پسران فاطمه را آزاد گذراند.
- کی شمر لعین حسین را کشت؟ کجا ابن سعد راه خیانت سپرد؟ عاشورا موی سر شانه زنم، زلف خود حلقه حلقه بیاویزم.
- روز آن روزه سر آرم، بشکرانه، چند روز دگر بر آن بیفزایم.
- جامه نوین پوشم، لباس عید از صندوق بر آرم.
- شب تا سحر نخوابم، پسته و فندق بریان سازم.
- صبحگاه، سر و صورت بیارایم، با شاد باش دست شامیان بفشارم.
- در رهگذر بایستم، سر و صورت دوستان بیارایم.
- تره تیزک بخورم، ماهی بی فلس کباب سازم.
- سفره خود رنگین سازم: به به از این کباب و آن سبزی خوش خوراک.
- بهنگام وضو پای خود بشویم. در سفر بر کفش خود مسح کشم.
- در نماز، با آوای بلند آمین گویم، با دیگران همنوا گرد.
- تسنیم قبور سنت شمارم، بگورستان تپه های دو پهلو بیارایم.
- روز رستاخیز که بپا خیزد، چشمها در تب و تاب آید. - نامه اعمال منتشر گردد، آتش دوزخ شعله بر کشد.
- گویم: بار خدایا. این شریف مرتضی بود که مرا از راه حق بدر کرد.
- گویندم: دست شریفت را بگیر، با او جانب سقر راه برگیر.
- تفتی سوزان، که نه پوستی بر جاهلد، و نه گوشتی بر استخوان بماند.
و الله یغفر للمسی ء اذا تنصل و اعتذرالا لمن جحد الوصی ولاءه و لمن کفرفاخش الاله بسوء فعلک و احتذر کل الحذر
- خداوند بخشایشگر و آمرزگار است، چون زبان به معذرت بر گشایند. - مگر آن کسی که حق وصی نشناسد، مهر او را منکر آید. - با این کردار بدت باید گفت: از خدا بپرهیز. الحذر الحذر.