فارسی English العربی
حدیث 933
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ عـَلِيُّ بـْنُ مـُحـَمَّدٍ وَ مـُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مـُحـَمَّدِ بـْنِ عـِيـسَی جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ
سَمِعْتُ أَبَا جـَعـْفـَرٍ علیه السلام يـَقـُولُ يـَا ثـَابـِتُ إِنَّ اللَّهَ تـَبـَارَكَ وَ تـَعـَالَی قـَدْ كـَانَ وَقَّتَ هـَذَا الْأَمـْرَ فِی السَّبـْعـِينَ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَيْنُb اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَی عَلَی أَهـْلِ الْأَرْضِ فـَأَخَّرَهُ إِلَی أَرْبـَعـِيـنَ وَ مـِائَةٍ فـَحَدَّثْنَاكُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِيثَ فَكَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِكَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَحَدَّثْتُ بِذَلِكَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَقَالَ قَدْ كَانَ كَذَلِكَ
ابو حمزه ثمالی گويد: شنيدم امام باقر علیه السلام می‌فرمود: ای ثابت همانا خدای تبارک و تعالی اين امر را هفتاد وقت گذاشت، چون حسينb کشته شد، خشم خدای تعالی بر اهل زمين سخت گشت، آن را تا صد و چهل به تأخیر انداخت. سپس که ما به شما خبر داديم، آن خبر را فاش کرديد و از روی پوشيده پرده برداشتيد، بعد از آن خدا برای آن وقتی نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو کند و ثابت گذارد اصل کتاب نزد اوست. ابو حمزه گويد: من اين حديث را به امام صادق علیه السلام عرض کردم، فرمود: چنين بوده است.
شرح: اين روایت از چند نظر اجمال و ابهام دارد که شارحين دانشمند اصول کافی هم فقط با ذکر احتمالات آن را توضيح داده‌اند: اول از نظر هفتاد و صد و چهل که معلوم نيست واحدش روز با ماه يا سال يا چيز ديگر است و ثانياً مبدأش معلوم نيست که آيا هجرت است يا بعثت و يا زمان ديگر و ثالثاً کلمه هذاالامر اجمال دارد از اين نظر که آيا مقصود ظهور امام زمان است يا ظهور دولت حق به دست امامی از ائمه يا چيز ديگر است، اگر چه در اين مورد، چنانچه مرحوم مجلسی هم گويد وجه دوم واضح و روشن به نظر می‌رسد و رابعاً در اثر اجمال کلمه هذا الامر خبر دادن ائمهo و فاش کردن مردم هم مجمل می‌شود و خلاصه اين روایت يا از جمله اخبار متشابه و مستصعبی است که درک و فهم آن منحصر بخواص است و يا آن که در زمان صدورش قرائن و شواهد معلوم و روشنی نزد امام و مخاطب وجود داشته که معنی آن برای عموم روشن بوده است و سپس به مرور زمان آن قرائن از ميان رفته و لذا فهميدنش برای زمان ما دشوار و متعسر گشته است.
حدیث 934
مـُحـَمَّدُ بـْنُ يـَحـْيـَی عـَنْ سـَلَمـَةَ بـْنِ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ
كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ مِهْزَمٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی نَنْتَظِرُ مَتَی هُوَ فَقَالَ يَا مِهْزَمُ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ
عبدالرحمن بن کثير گويد: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم که مهزم وارد شد و عرض کرد: قربانت: به من خبر دهيد: اين امری که در انتظارش هستيم کی واقع می‌شود؟ فرمود: ای مهزم! دروغ گفتند وقت گزاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات يافتند تسليم شوندگان.
شرح: ظهور امام زمان علیه السلام از جمله اموريستکه وقتش معلوم نيست لذا در اين روایت تصريح شده است که کسانی که برای آن وقت معين کنند دروغگويند. و کسانی که درباره ظهور آن حضرت شتاب زده شوند يعنی به خدا اعتراض و اشکال کنند که چرا آن حضرت را ظاهر نمی‌کند، خدا را نشناخته و به قضاء و قدر او راضی نگشته و در نتيجه بشقاوت و هلاکت رسيده‌اند. و اما انتظار فرج و دعا کردن برای ظهور آن حضرت و در عين حال راضی بودن بخواست و قضاء خدا و تسليم در برابر فرمانش مقتضای عبوديت و بندگی و محبوب خدای متعال و موجب نجات است.
حدیث 935
عـِدَّةٌ مـِنْ أَصـْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بـْنِ أَبـِي حـَمـْزَةَ عـَنْ أَبـِي بَصِيرٍ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْقَائِمِ علیه السلام فَقَالَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ لَا نُوَقِّتُ
ابو بصير گويد: از امام صادق علیه السلام راجع به قائم علیه السلام پرسيدم، فرمود: وقت گزاران دروغگويند، ما خانواده‌ای هستيم که تعيين وقت نکنيم.
حدیث 936
أَحْمَدُ بِإِسْنَادِهِ قَالَ
قَالَ أَبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُخَالِفَ وَقْتَ الْمُوَقِّتِينَ
احمد باسناد خود گويد: آن حضرت فرمود: خدا نخواهد جز آن که با وقتی که وقت گزاران تعيين کنند مخالفت کند (پس هر که برای ظهور آن حضرت وقتی معين کند، واقع و حقيقت و زمانی که خدا آن حضرت را ظاهر کند بر خلاف آن است).
حدیث 937
الْحـُسـَيـْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بـْنِ عـَمـْرٍو الْخـَثـْعـَمـِيِّ عـَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لِهَذَا الْأَمْرِ وَقـْتٌ فـَقَالَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ إِنَّ مُوسَی علیه السلام لَمَّا خَرَجَ وَافِداً إِلَی رَبِّهِ وَاعـَدَهـُمْ ثـَلَاثـِيـنَ يـَوْمـاً فـَلَمَّا زَادَهُ اللَّهُ عـَلَی الثَّلَاثـِيـنَ عـَشـْراً قَالَ قَوْمُهُ قَدْ أَخـْلَفـَنـَا مـُوسـَی فَصَنَعُوا مَا صَنَعُوا فَإِذَا حَدَّثْنَاكُمُ الْحَدِيثَ فَجَاءَ عَلَی مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ فـَقـُولُوا صـَدَقَ اللَّهُ وَ إِذَا حـَدَّثـْنـَاكـُمُ الْحَدِيثَ فَجَاءَ عَلَی خِلَافِ مَا حَدَّثْنَاكُمْ بِهِ فَقُولُوا صَدَقَ اللَّهُ تُؤْجَرُوا مَرَّتَيْنِ
فضيل بن يسار گويد: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: برای اين امر وقتی هست؟ فرمود وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند، وقت گزاران دروغ گويند. همانا موسی علیه السلام چون (در طور سينا) به پروردگار خود برای پيغام بردن وارد شد، قومش را وعده سی روز دارد، و چون خدا ده روز بر سی روز افزود قومش گفتند: موسی با ما خلف وعده کرد، و کردند آن چه کردند (يعنی گوساله پرست شدند) پس اگر ما خبری به شما گفتيم و طبق گفته ما واقع شد، بگوئيد: خدا راست فرموده است تا دو پاداش گيريد.
شرح: راجع به وعده‌ای که خدای تعالی با موسی کرد: در سوره بقره می‌فرمايد. (زمانی که با موسی چهل شب وعده گذاشتيم آيه 51) و در سوره اعراف فرمايد (و با موسی سی شب وعده کرديم و آن را بده (شب ديگر) کامل کرديم آيه 142) بعضی از مفسرين گفته‌اند: وعده خدای تعالی با موسی علیه السلام همان چهل شب بوده که بايد سی روزش را روزه بگيرد و عبادت کند و ده روز ديگر هم صبر کند تا وقت مناجات رسد و بعضی گفته‌اند در آن ده روز تورات بر او نازل شد. و بعضی ديگر از مفسرين گفته‌اند اين موضوع مربوط ببداء است و برای امتحان قوم موسی بوده است، يعنی مدت ميعاد در حقيقت همان چهل شب بود ولی موسی مأمور بود که سی شب آن را بقومش بگويد و ده شب در آمدن تأخیر کند تا ميعاد حقيقی کامل شود و هم بدينوسيله امتش آزمايش شوند و مؤمنين راسخ و ثابت آنها از منافقين و متزلزلين ممتاز و مشخص گردند، تا اگر در روز قيامت یک دسته از آنها در عالي‌ترین درجات بهشت و دسته ديگر در نازل‌ترین درجات و يا گرفتار کيفر و عقاب بودند انتقاد نکنند و عدالت و واقع بينی خدا برای آنها روشن گردد، همچنين است موضوع ظهور امام زمان علیه السلام و تعيين وقت برای آن، که اگر ائمهo درباره آن وقتی معين کنند و در آنوقت ظهور نکند مربوط به موضوع بداء و امتحان خدای تعالی از بندگان است تا مؤمنين واقعی و حقيقی آنها از منافقين و رياکاران ظاهری مشخص و ممتاز گردند و کسی که اخبار بدائيه را تصديق کند به واسطه صعوبت آن بر نفس انسان، خدا اجر و پاداش او را مضاعف و دو برابر می‌دهد.
حدیث 938
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَی وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بـْنِ يـَقـْطـِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ
قَالَ لِي أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام الشِّيعَةُ تُرَبَّی بِالْأَمَانِيِّ مُنْذُ مِائَتَيْ سَنَةٍ قَالَ وَ قَالَ يَقْطِينٌ لِابْنِهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ مَا بـَالُنـَا قِيلَ لَنَا فَكَانَ وَ قِيلَ لَكُمْ فَلَمْ يَكُنْ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ إِنَّ الَّذِی قِيلَ لَنَا وَ لَكُمْ كَانَ مِنْ مَخْرَجٍ وَاحِدٍ غَيْرَ أَنَّ أَمْرَكُمْ حَضَرَ فَأُعْطِيتُمْ مَحْضَهُ فَكَانَ كَمَا قِيلَ لَكُمْ وَ إِنَّ أَمْرَنَا لَمْ يـَحـْضـُرْ فَعُلِّلْنَا بِالْأَمَانِيِّ فَلَوْ قِيلَ لَنَا إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَكُونُ إِلَّا إِلَی مِائَتَيْ سَنَةٍ أَوْ ثـَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ لَقَسَتِ الْقُلُوبُ وَ لَرَجَعَ عَامَّةُ النَّاسِ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ لَكِنْ قَالُوا مَا أَسْرَعَهُ وَ مَا أَقْرَبَهُ تَأَلُّفاً لِقُلُوبِ النَّاسِ وَ تَقْرِيباً لِلْفَرَجِ
علی بن يقطين گويد: موسی بن جعفر علیه السلام به من فرمود: دويست سال است که شيعه بآرزوها تربيت می‌شود: (چون علی اين خبر را برای پدرش نقل کرد) يقطين که در دستگاه سفاح و منصور خدمت مي‌کرد) به پسرش علی بن يقطين گفت: چرا آن چه درباره ما گويند (از پيشرفت دولت بنی عباس) واقع شود و آن چه درباره شما گويد (از ظهور دولت حق) واقع نشود؟ علی به پدرش گفت: آن چه درباره ما و شما گفته شده از يک منبع است، (و آن منبع وحی است که به توسط جبرئيل و پيغمبر و ائمهo به مردم می‌رسد) جز اين که امر شما چون وقتش رسيده بود خالص و واقعش به شما عطا شد، و مطابق آن چه به شما گفته بودند واقع گشت، ولی امر ما وقتش نرسيده است، لذا به آرزوها دلگرم گشته ايم. اگر به ما بگويند: اين امر (ظهور دولت حق) تا دويست يا سيصد سال ديگر واقع نمی‌شود، دل‌ها سخت شود بيش‌تر مردم از اسلام برگردند، ولی می‌گويند: چقدر زود می‌آيد، چقدر به شتاب می‌آيد، برای اين که دل‌ها گرم شود و گشايش نزديک گردد.
شرح: علی بن يقطين در سال 182 يعنی يک سال پيش از وفات موسی بن جعفر علیه السلام وفات يافته است. و هر وقت امام علیه السلام اين حديث را به او فرموده باشد، از دويست سال کم‌تر است ولی پيداست که در هر لغتی رؤ وس اعداد مانند ده، صد، دويست، سيصد، هزار در ألسنه و افواه معروف است و به کسور آن توجهی نمی‌شود، در اينجا هم امام علیه السلام طبق همين اصطلاح و معمول لغت تکلم فرموده است. و امام آن چه علی بن يقطين به پدرش گفت مطلبی است صحيح و متين که مضمون آن را هم مرحوم صدوق در علل الشرايع خود از حديثی نقل می‌کند، و توضيحش اين است که: موضوع اميد و آرمان در اخبار و روایت و هم در علم روانشناسی امروز از مؤثرترين موجبات پيشرفت و ترقی انسان به شمار آمده است، و بر عکس يأس و نوميدی از بزرگ‌ترين بلاها و موجبات سقوط و انحطاط معرفی شده است تا آنجا که يأس از رحمت خدا در رديف گناهان کبيره قرار گرفته است. امر ظهور و فرج امام زمان علیه السلام و پيشرفت دولت حق و عزت مؤمنين، امريست قطعی و مسلم و ضروری نزد شيعه، ولی مصلحت و واقع بينی خدای تعالی چنين اقتضاء کرده است که به آن سرعتی که اصحاب ائمهo، انتظارش را داشتند واقع نشود، بلکه برای مدت مديد و نا معلومی به طول انجاميد، تا مؤمنين راسخ از منافقان ظاهری مشخص گردند و نيز همه شيعيان با آرزو و اميدی که نسبت به ظهور آن حضرت دارند، چون وقتش را نمی‌دانند و احتمال می‌دهند در زندگی آنها آن حضرت ظهور فرمايد، از اين جهت با روحی زنده و با نشاط وظايف دينی و اجتماعی خود را انجام می‌دهند و نزديک بودن علاوه بر آن که امريست نسبی، از نظر علم شامل و محيط خدای تعالی، هر دوری نزديک است چنانچه راجع به روز قيامت هم می‌فرمايد (اقتربت الساعة) به خلاف آن که اگر به آنها بگويد ظهور دولت حق تا دويست يا سيصد يا هزار و بيش‌تر به طول می‌انجامد که در آن صورت ملال و افسردگی همه را فرا گيرد و بلکه از آن جهت که انسان طبعاً به آرزو و اميد راغب‌تر و شايق‌تر است، دينی که او را ملول و افسرده کند، رها می‌کند و در پی کسی می‌رود که به او وعده‌های زود و خوش ظاهر دهد. اگر چه پوشالی و توخالی باشد.
حدیث 939
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْأَنْبَارِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بـْنِ عـَلِيٍّ عـَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ أَبِيهِ
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ ذَكَرْنَا عِنْدَهُ مُلُوكَ آلِ فـُلَانٍ فـَقَالَ إِنَّمَا هَلَكَ النَّاسُ مِنِ اسْتِعْجَالِهِمْ لِهَذَا الْأَمْرِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَعْجَلُ لِعَجَلَةِ الْعِبَادِ إِنَّ لِهَذَا الْأَمْرِ غَايَةً يَنْتَهِی إِلَيْهَا فَلَوْ قَدْ بَلَغُوهَا لَمْ يَسْتَقْدِمُوا سَاعَةً وَ لَمْ يَسْتَأْخِرُوا
مهزم پدر ابراهيم می‌گويد: خدمت امام صادق علیه السلام از سلاطين آل فلان (بنی عباس) سخن به ميان آورديم حضرت فرمود: مردم به واسطه شتابشان برای اين امر هلاک گشتند. همانا خدا برای شتاب بندگان، شتاب نمی‌کند، برای اين امر پايانی است که بايد به آن برسد، و اگر مردم به آن پايان رسيدند ساعتی پيش و پس نيفتند.